![]() | پروفایل نویسنده آرشیو مطالب کلیه مطالب این وبلاگ طراح قالب : آی تم |
زانوانم را در آغوش گرفته بودم
وقتی تو برای به آغوش گرفتن دیگری زانو زده بودی...
لبهایت به جان دیگری افتاد
دردهایت به جان من.....
میگن خدا
آدمایی رو که خیلی دوس داره زیاد امتحان میکنه
اینطور که من حساب کردم
خدا <"دیوونه ی"> منه....
برو ترس از هیچ چیز ندارم
وقتی یقین دارم بیشتر از من کسی دوستت نخواهد داشت
بیشتر از من کسی طاقت کم محلی های تورا ندارد
برو
ترس برای چه؟؟؟؟؟
وقتی میدانم یک روز تف می اندازی بر روی تمام آنهایی که بخاطرشان
من را از دست دادی.
تو تفی هستی من انداختم رو زمین
حالا هرکی میخواد جمعش کنه
نوش جونش.....
اینجاست که باید بگی
خدایا
من رگ گردن حالیم نیست
دیگه بیا پایین کارت دارم
خدایا خودمونیم انگاری خاک کم آوردی
ی سری آدمارو با لجن ماست مالی کردی رفت
سلامتی پسرا. . . پسره ومردونگی کردناش"غیرتی شدناش"داد زدناش"ناز کشیدناش"ی جور خاص مهربون شدناش
ته ریشش"تخس بازیاش
سلامتی دخترا. . .دختره ولوس بودناش"غر زدناش"حسود بودناش"عشق شکلات بودناش"گاز گرفتناش"خل بازیاش
جدی شدناش...اصن سلامتی جفتشون
سلامتی دوتامون. . .
عاشق مردی شده ام
که
بوی مردانگی اش....
غرور زنانه ام را دیوانه میکند
یکی از فانتزی هام اینه که برم سر کلاسه هندسه
.....بگم این درسا بسه.
کی میشه زنگ بخوره دل به دلدار برسه.
بعد استاد حذفم کنه!!!!
من پاشم نگامو بندازم تو ونگاش....
در حالی که میرم تو افق
بگم خوب دست منو خوندی
منو بدجوری سوزوندی..... اصن ی وضیییی